کد مطلب:313673 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174

نتیجه ی جسارت به قمر بنی هاشم
2. در همان مدتی كه شبهای جمعه برای وفای به عهد با قمر بنی هاشم علیه السلام به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام می رفتم، ماشین سواری قراضه ای توجهم را جلب كرد و آن را به مبلغ 900 تومان (نهصد تومان) خریدم. وضع ماشین آن قدر خراب بود كه وقتی آن را به گاراژ بردم، تعمیركارها گفتند این كه صنار نمی ارزد! و با من شوخی كردند كه: آیا قدری بنزین داری تا ماشین را آتش بزنیم؟! ولی من در جواب گفتم: من شراكت با ابوالفضل دارم. بالأخره بعد از مدتی ماشین را سر و صورتی داده و سپس توسط همان ماشین، كه هر كس می دید مرا از مسافرت با آن منع می كرد، با زن و بچه برای زیارت مولا علی بن موسی الرضا علیه السلام حركت كردیم. از تهران به بابل رفتیم، و عموی خودم را هم كه پیرمردی اهل عبادت بود با خود بردیم. ما عزم رفتن به مشهد را داشتیم، ولی هر كس كه ماشین را می دید می گفت: این ماشین به مشهد نمی رسد! اما من با توسل به قمر بنی هاشم علیه السلام اطمینان داشتم كه سالم به مشهد خواهم رسید. در بین راه به مكانی جالب رسیدیم. توقف كردیم و سماور را روشن كردیم و بساط غذا را پهن كردیم. یك دفعه



[ صفحه 504]



دیدیم یك ماشین بنز مدل بالا از راه رسید و چهار نفر از آن پیاده شدند و نزد ما آمدند و گفتند: ما فقط می خواهیم بپرسیم این ماشین از كجا آمده است؟! گفتیم: از تهران. گفتند: چطور از گردنه و كتل امامزاده هاشم (كه گردنه و كتل بسیار بلند و خطرناكی است) بالا آمده؟! در جواب گفتم: چون خاطر جمعی از آقا ابوالفضل علیه السلام داشتم (ماشین به راحتی بالا آمد). این جواب را كه دادم یك نفر از این چهار نفر سخنان موهن و كفرآمیزی بر زبان راند و سپس حركت كردند و رفتند. ما ساعتی در آنجا استراحت كرده و سپس به راه افتادیم. اما پس از طی مسافتی با كمال تعجب دیدیم ماشین بنز مذكور چه كرده است! توقف كردیم و من پیاده شدم، دیدم كه سه تن از آن چهار نفر سالم می باشند ولی از آن یكی، كه چندی پیش به حضرت عباس علیه السلام (نعوذ بالله) تمسخر و جسارت كرده بود، خبری نیست!

سه نفر مذكور آمدند و صورت مرا بوسیدند و گفتند:

- بر منكر ابوالفضل لعنت!

و افزودند: آن یكی كه كفریات می گفت، راننده ی ماشین بوده و اتومبیل از آن وی بود. پس از اینكه از شما جدا شدیم، در بین راه، ناگهان بدون هیچ علتی، ماشین چپ شد و ما سه تن سالم ماندیم، اما آن خبیث مجروح و زخمی شد كه او را به بیمارستان بردند.

حقیر (محمدرضا خورشیدی) می گوید مناسب است كه این بیت مشهور را در اینجا متذكر شویم:



بس تجربه كردیم در این دیر مكافات

با آل علی هر كه در افتاد، بر افتاد